|
||
نخست
موضوعات
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آمار
|
دعای فرج
منابع مقاله: سیره معصومان ج 5، امین، سید محسن؛
زندگی ابو الحسن علی الهادی ابن محمد الجواد ابن علی الرضا ابن موسی الکاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام شیخ در مصباح می نویسد: روایت شده است که حضرت ابو الحسن علی بن محمد عسکری (ع) در روز 27 ذی حجه به دنیا آمد. سپس وی می گوید: ابن عیاش گفته است: میلاد ابو الحسن ثالث روز دوم رجب بوده است. همچنین وی تولد آن حضرت را روز پنجم هم ذکر کرده است. شیخ گوید: ابراهیم بن هاشم قمی گفته است: ابو الحسن عسکری (ع) در روز سه شنبه سیزدهم رجب از سال 214 هجری دیده به دنیا گشود». کلینی در کافی نویسد: آن حضرت در نیمه ذی حجه از سال 212 به دنیا آمد. البته برخی نیز روایت کرده اند که تولد آن حضرت در ماه رجب و در سال 214 بوده است. در کشف الغمة نیز گفته شده است که آن حضرت در روز جمعه پا به دنیا گذارد. شیخ مفید گوید: «محل تولد آن حضرت در صریا، یکی از قرای مدینه بود». نگارنده: در بسیاری از نسخ جای ولادت آن حضرت را همین قریه و با همین املا نوشته اند و در برخی از نسخ ضبط آن به صورت «صربا»بوده است. البته نام چنین محلی نه در معجم البلدان و نه در هیچ یک از کتب لغت ذکر نشده است. تنها ابن شهر آشوب در مناقب، در بخش الجلاء و الشفاء، گفته است: صریا قریه ای است که موسی بن جعفر آن را به فاصله سه میلی از شهر مدینه بنا کرده است. امام هادی (ع) به قولی در بیست و پنجم جمادی الاخره و به قول دیگر، در سوم رجب و به دیگر قول در روز دوشنبه بیست و هفتم جمادی الاخره در نیمه روز و در سال 254 هجری، در شهر سامراء دیده از جهان فروبست. آن حضرت در روزگار خلافت معتز وفات یافت و بنابراین، عمر آن حضرت اندکی کمتر از چهل سال یا 41 سال و شش و یا هفت ماه بوده است. از این مدت، شش سال و پنج ماه با پدرش و 33 سال و چند ماه، به قولی نه ماه، پس از وی زیسته که این مدت را دوران امامت و خلافت آن حضرت محسوب کرده اند. آن امام (ع) دنباله خلافت معتصم و سپس خلافت واثق و متوکل و منتصر و مستعین و معتز را درک کرد و در پایان حکومت معتمد، به شهادت رسید. مدت اقامت آن حضرت در سر من رای، بیست سال و چند ماه بود و پس از وفات، در خانه اش واقع در سر من رای به خاک سپرده شد. مادر آن حضرتمادر آن حضرت کنیزی بود به نام سمانه مغربیه. و در مناقب است که مادرش معروف به سیده ام الفضل بود. کنیه آن حضرتکنیه وی ابو الحسن بود. برخی نیز وی را ابو الحسن ثالث می خواندند. لقب آن حضرتابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوکل، فتاح، نقی، مرتضی و مشهورترین القاب وی متوکل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفی می کرد و به اصحابش می فرمود از یاد کردن وی با این لقب بپرهیزند. زیرا متوکل، لقب خلیفه عباسی بود. نگارنده: همچنین آن حضرت به دو لقب هادی و نقی نیز شهرت داشت. در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکری. وی معروف به عسکری بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسکریین معروفیت دارند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانی الاخبار گوید: از استادان خود رضی الله عنهم، شنیدم که می گفتند: محله ای که علی بن محمد و حسن بن علی علیهما السلام در آن در سر من رای ساکن بودند، عسکر نامیده می شد از این رو به هر یک از این دو امام عسکری گفته می شود». در نساب سمعانی است که عسکری منسوب به عسکر در سر من رای است. سر من رای را معتصم بنا نهاد. بدین ترتیب که چون شمار سپاهیانش بسیار شد و بغداد برای آنها تنگ بود و مردم مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، همراه با سپاهیانش بدین موضع نقل مکان کرد و در آنجا کاخی زیبا ساخت و آن را سر من رای نامید که بدان سامرة و سامرا گفته می شود. و از آنجا که پادگان نظامی معتصم در این شهر جای گیر شد، آن را عسکر نیز می خوانند. تاریخ این واقعه در سال 221 هجری بوده است. گفته سمعانی حاکی از آن است که عسکر نامی بوده که بر تمام سامرا اطلاق می شده است. نقش انگشتری آن حضرتبنا بر قولی گفته اند نقش انگشتری آن حضرت عبارت: «حفظ العهود من اخلاق المعبود»بوده است. همچنین طبق قولی دیگر نقش انگشتری وی عبارت: «الله ربی و هو عصمتی من خلقه »و مطابق نظر برخی دیگر عبارت: «من عصی هواه بلغ مناه »بوده است. فرزندان آن حضرتآن حضرت چهار پسر به نامهای: ابو محمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان حسن (ع) پس از وی به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان کسی است که بعد از وفات برادرش، امام عسکری (ع) ، ادعای امامت کرد و به جعفر کذاب شهرت یافت. همچنین یک دختر از آن حضرت بر جای ماند که نامش عایشه یا علیه بود
بیاناتی از حضرت آیت الله محمد تقی بهجت پیرامون ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت باید بدانید اینکه ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غیر مسلمانها می شویم. اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیر مسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایی که اهل ایمان نیستند هستیم. می دانید چقدر پول به ما می دهند اگر اینها را به آنها بدهیم؟ خیلی می دهند؛ لکن این پول ارزش ندارد، فردا از راه غیر مستقیم همین پول را از ما می گیرند و یک بلایی هم بر سر ما می آورند. اینها به ما وفا نمی کنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگیرند، دیگر کار ما را می سازند. از خدا بخواهیم که از قرآن ما را جدا نکند، همچنین از خدا بخواهیم ما را از عترت جدا نکند که عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر کسی یکی از این دو تا را ندارد هیچ کدام را ندارد. ما از عترت و قرآن نمی توانیم دوری کنیم؛ اگر دوری کردیم، در دامن گرگها می افتیم، و خدا می داند آیا بعد، از دستشان نجات می یابیم؟ بعد از اینکه سرها شکست و دستها بریده شد و بلاها به سر ما آمد. هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که « آیا این صحیح است، تام است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟ » [و بدانید که] در وقتی [که] ما خلوت کردیم [ خداوند] مطلع است، وقتی جلوی مردم هستیم مطلع است، حرف می زنیم مطلع است، ساکتیم مطلع است. مقصود، همین که انسان بداند که خدا می داند، کار تمام شد، دیگر معطل نباشد، همه چیز را تا به آخر می فهمد [که] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع می شود و از چه متضرر می شود، [خداوند] ما را می بیند. تمام این جنگهایی که حکومتها دارند، از همین قبیل است؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم می بیند. انسان، یا غیر انسان- مکلّف- به جایی شقاوتش می رسد که اصلاً این مطالب کأنه به گوشش نخورده که خدایی داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم است. قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایی است]. حضرت عیسی علیه السلام خیلی خوشحال شد که کاری در عالم انجام داد، یک کاری که دیگر مثل ندارد. از زمان آدم تا به حال پر از فساد و افساد، حالا واسطه می شود و وساطتش اثر کرد، قبول شد. ببینید چقدر ما به خودمان ظلم می کنیم که به سوی خدا نمی رویم، به سوی چه کسی می رویم؟ آخرش افتادن میان چاه است، آخرش پشیمانی است؛ خوب چیزی که می دانی آخرش پشیمانی است، حالا دیگر نرو. این، به زیادتی لشکر در روز قیامت می خواهد مغرور شود! آنجا جای زیادتی و کمی نیست. هر چقدر زیاد باشد جهنّم می گوید: ( هل من مزید؟ سوره ق/۳۰ ). آن وقت تو می خواهی با زیادتی لشکر کار بکنی! بله، لشکر تو زیاد است؛ [اما] جهنم جایشان می شود؛ جهنم نمی گوید: «اتاق نداریم» جهنم می گوید: مقصود، حلّ این مطالب به علم و جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور می زند. اصل مطلب، از جهل این بدبخت است. تو ای جاهل! می گویی: « چیزی که آتش شد دیگر ممکن نیست برای خاک خضوع بکند؟ » آدم خاکِ به تنهایی است؟ یا مجموع خاک و یک پاک دیگری است. تو هم که فقط آتش نیستی، مثل آتش های جامد، روح داری، مکلفی، یک آتش مکلف هستی. [خداوند] به تو فرمود: «اسجدوا»، سجده نکردی؛ قهراً مجموع روح و جسم، انسان یا جنّ یا شیطان یا ملک می شود. ای جاهل! آیا نمی دانستی آن وقتی که مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائکه، عاجز بودند و عاجز ماندند از اسامی آنهایی را که خداوند اشاره کرد اسمهای اینها را بگویید، یا خودشان، یا سایر ملائکه، یا سایر اشیاء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چیزی نداریم؛ هر چیزی که به ما یاد دادی بلد هستیم و هر چیزی را که یاد ندادی بلد نیستیم. [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! »، [آدم] تمام اسامی را بیان کرد. خوب، اگر [تا به حال] نفهمیدی که آدم باید [به] آنچه معلوماتش است عمل کند، از حالا توبه بکن، اقلاً حالا بپرس: « آیا توبه من قبول می شود یا نه؟ » معلومات را نباید زیر پا گذاشت، آدم پشیمان می شود، اگر به معلوماتش عمل کرد، دیگر روشن می شود، دیگر توقف ندارد. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. » بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۸۹٫ هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی دانم، [اگر بگوید] دروغ می گوید هر کسی [که] هست، غیر معصوم بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهائی را که می داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند می فهمد. علی هذا، ببینید، برای چه توقف داریم. آنچه می دانی بکن و آنچه نمی دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد. نائين در منطقه اي بياباني و كويري واقع شده است. بطوري كه خشكسالي هاي ادواري و خشونت هاي آب و هواي و شرايط بسيار نامناسب جغرافيايي در طول قرنها تاريخ اين شهر تاثير لازم را برچهره آن گذاشته است. نائين هيچگاه چشمه هاي جوشان و كوه هاي سر به فلك كشيده نداشته است. همچنانكه هرگز بارانهاي طولاني و به موقع كام خشك زمين شوره زارش را تر نكرده است. امادر گذر زمان، نائيني هاي سخت كوش و پر تلاش با اتكا به لطف بي دريغ الهي و برخورداري از اراده اي پولادين ((.. به دنيايي مادي ورفاه دنيوي پشت نموده و با تحمل درد ورنج و سختي و پايداري در مقابل مشكلات و نابساماني ها و گذر از خارها جانگزا به قله معرفت دست يافته و تشنگان دانش را به بوستان فضيلت نويد داده و مشتاقان حكمت را به بزم خويش فرا خوانده اند...)) فرماني كه مرحوم بلاغي در كتاب تاريخ نائين آورده و مربوط به سال 700 هجري است بيانگر آمادگي نائين براي گسترش تشيع است. اين فرمان مشخص ميكند شخصي كه در اين براي خطابت مسجد جامع نائين اعزام شده از سادات شيعه بوده است. بهر حال، نائين با اين سابقه ديني و فرهنگي و علمي از دير باز فر هيختگان و انديشمنداني داشته كه برخي ازآنان درزمره نام آوران علم و ادب و عرفان و شعر و خوشنويسي و طب و ساير رشته هاي هنر و فرهنگ اسلامي كشورمان به حساب مي آمده اند. به يقين معرفي كامل اين بزرگان معروف خود كتابي جداگانه مي طلبد. بنابراين دراين بخش با معرفي اجمالي برخي از اين بزرگان يادشان را گرامي مي داريم. توضيح اين نكته را نيز ضروري مي داند كه شرح زندگي اين بزرگان به ترتيب حرف الفبا آمده و سعي براين بوده است كه حتي الامكان بزرگان رشته هاي مختلف و مربوط به زمانهاي گوناگون(هرچند مختصر) مورد معرفي قرار گيرند. خوشنويسان نائين نائين را شهر خوشنويسي و خوشنويسان مي دانند، اكثر تذكره نويسان در معرفي شعراو گويندگان نائيني هنر خوشنويسي آنها را نيز در كنار شعر وادب ذكر كرده اند. اين مطلب در مورد ساير زمينه ها نيز كاملا مشهود است. علاقه به خط و خطاطي باعث شده تا شهر نائين پيوسته خوشنويساني صاحب نام داشته باشد برخي از آنان عبارتند از: شاعران نائين مرحوم امامي نائيني شعراي نائين را از اوائل دوران قاجار به ترتيب حروف الفبا ذكرمي كند. اين شعرا عبارتند از: منبع سایت نایین پژوه .
سیمای نایین تألیف غلامرضا گلی زواره کتاب سیمای نایین نوشته غلامرضا گلی زواره، در هشت فصل با عناوینی همچون کلیاتی درباره نایین، بر مرکب زمان در گذر تاریخ، رویش تشیع در نایین و غیره در 217 برگ گردآوری شده است. این کتاب آنچنان که از نامش بر می آید به صورت گذرا به معرفی نایین، پیشینه ، فرهنگ و آداب و رسوم مردم آن از ابعاد مختلف میپردازد. هر چند کتاب در سال 1373 به چاپ رسیده است، اما شامل مطالبی بسیار ارزنده پیرامون نایین میباشد. |